۱۳۸۸/۰۵/۰۷

سرزمین مادری


رفسنجانی : من چون زندان رو با همه وجودم لمس کردم ، زندان های که من دیدم شکنجه های که تو زندان شدم اونچنان منو متنفر کرده از زندان ، در تمام این دوره مسئولیت 27 سالم هیچ کسی رو باعث نشدم بره زندان
خامنه ای : اما مطلبی که از نظر من مهمتر از همه هست و ذهن من را مشغول کرده است ، حمله به خوابگاه جوانان و دانشجویان هست ، این حادثه تلخ قلب منو جریحه دار کرد .

آزاد ، اما توی قفس
پی شلاق و شکنجه و بغض نفس
می گه من ایرانیم اما بوی خون میدم
که به سرزمین مادری دارم جون میدم

اینجا سرزمین مادریم یعنی ایران
که به زیر عبا و عمامه ناله گویان
یه به دار استبدادی یه به باد ویران
جنایت از خلخالی ، رفسنجانی ، فلاحیان

یا از فساد زارع یا سردار کیان
برسن به ترور لاجوردی ، حجاریان
یا از قتل های زنجیره ای و از حلقه ای ترس
برسن به کشتار و اعدام ها تو دهه شصت

خون بی گناه مرد و زن ایران زمین
اعدام های دسته جمعی قصر یا که اوین
که بهای آزادی خون رگه آزاره
قاجار و پهلوی ، آخوند تا آقازاده

سرمایه های مملکت بالای دار
داره قلب قصاب رهبر و جریحه دار
تا اونه خون انقلابه وعده یا حرف
خمینی تو قبرستون داد تو سال 57

آزاد ، اما توی قفس
پی شلاق و شکنجه و بغض نفس
می گه من ایرانیم اما بوی خون میدم
که به سرزمین مادری دارم جون میدم

قلمم نیست تا وقتی که شاهد این
همه خون های بی گناه باشه حاصل این
انقلاب ننگین سال پنجاه و هفت
رگ جوون هامون تو جنگ و رژیم بعث

زده خاک بهشت و زهرا و آباد و سیر
از خون دانشجوی روز هجده تیر
که نخاله های انقلاب و از دم تیغ
رمانتیک انفجار مجلس هفتم تیر

بقا حکومت ، دوامش فقط با باج
بنویس خلیج عربی بخون خلیج فارس
تیتر روزنامه های دبی با عبارت
چوب حراج زن ایرانی تو امارات

که تا به کی شاهد این فاجعه هاست
این بغض منه ، آه سنگساره اینجا قصاص
اینجا ایرانه باید فقط بچشی خون
زنده به گورت می کنن بی کفن و زور

آزاد ، اما توی قفس
پی شلاق و شکنجه و بغض نفس
می گه من ایرانیم اما بوی خون میدم
که به سرزمین مادری دارم جون میدم

من نه منافقم ، نه مجاهد ، نه سلطنت خواهم
نه از نسل عرب و آخوندزاده یه آزادی خواهم
که من یه ایرانیم اما حبسه نفس
نسل بیمار من به دست نبض مرض

شلاق ، دوری اسلامی بوی خون میده
جوون هام بالای داره ، داره جون میده
که اینجا سرزمینی مادریم یعنی ایران
که به خواب غفلت و ستم میشه ویران

آهنگ سرزمین مادری
خواننده مهدار

به نفع خدا هیچی ندارم بگم ، من فقط به نفع خلقم حرف می زنم ، اگر این آزادی وجود نداره من می تونم بشینم ، همرزمانم انسان بودند و آزادند ، مردان و زنانی باغیرت هستند .

امروز سخن از ایران و آزادی هست ، ایرانی که گذران روزها جز ویرانسرای از آن بجا نمی گذارد و آزادی که بجز بند چیزی را در پی ندارد ! حاکمان با هر حیله ای سعی بر حفظ قدرت دارند ! اما دیگر زمان آن هست که اعتراض کنیم ، بایستم و حتی برای میهن خود جان بدهیم .

جمهوری اسلامی با هر نقابی چه اصلاحاتی و چه اصولگرایی ، این سرزمین را به ویرانی خواهد کشید و هیچ هدفی جز این نیست که در این سرزمین آزادی برقرار باشد . کشتن انسان های بی گناه ، اعدام جوانان ، سرکوب زنان ، شکستن قلم ها ، بریدن زبان ها و ... همه را از نظام جمهوری اسلامی داریم . اگر اینها را نخواهیم پس نظام فاسد و خونخوار را نخواهیم خواست .