۱۳۸۸/۰۴/۱۳

ساسان آقایی:براساس اخبار تایید شده، میرحسین موسوی بازداشت نشده است

پیش از آغاز پندهای اخلاقی که گویی آب در هاون کوبیدن است و این روزها به خواندن یاسین در گوش چهارپایان می‌ماند، لازم است بدانید و آگاه باشید که براساس تایید دوستان بسیار و از چندین و چند منبع در دسترس «مهندس میرحسین موسوی، رییس‌جمهوری قانونی ایران بازداشت نشده است»! آن‌چه در این باره خوانده‌اید و خوا‌ب‌تان را آشفته ساخته، چیزی بیش‌تر از یک پروپاگاندای رسانه‌ای مشکوک و سراسر کذب بیش‌تر نیست که اهداف پشت‌پرده‌ی ناخلفی دارد. به این البته باید افزود که شرایط کنونی میرحسین موسوی «طبیعی» نیست و شباهتی به یک «شرایط عادی» ندارد. او و خانواده‌اش «تحت نظر شدید» هستند و «کنترل امنیتی» آن‌ها آشکار و قابل لمس است، با همه‌ی این‌ها تا این ساعت(بامداد روز شنبه، 13 تیرماه 88) میرحسین موسوی از سوی هیچ نهاد و دستگاهی «بازداشت» نشده و با وجود محدودیت شدید و انبوهی از موانع هنوز می‌تواند از طریق کانال‌هایی با چند دوست بسیار نزدیک خود در ارتباط باشد.
انتشار خبر بازداشت رهبر جریان اعتراضی در ایران که در دو هفته‌ی اخیر نیز برای چندمین بار تکرار و تکرار و تکرار شده اما از سوی دیگری نگران کننده و بیان‌گر یک «بی‌فکری و بی‌مسوولیتی همگانی» است. چنین شایعه‌ی بزرگی می‌تواند دو روی سکه داشته باشد؛ نخست باور یک باور رایج است که می‌گوید، چنین اخباری را اتاق‌های فکر دستگاه قدرت می‌سازند. در هر بحرانی، «شایعه» یک ابزار بسیار کارآمد در غیاب رفرنس‌های رسمی و قابل اعتماد خبری است اما باید دانست که در جدال کنونی ایران، شایعات همآره در جهت خواسته‌ی معترضان گام برنمی‌دارند و دستگاهی که قدرت‌مندتر و پربنیه‌تر و منسجم‌تر است نیز می‌تواند بهره‌برداری شایانی از ابزار شایعه داشته باشد. در نمونه‌ی اخیر، همه با یکی از مهم‌ترین این سودجویی‌ها از شایعه آشنا هستیم؛ انتشار مرتب و مستمر شایعه‌ی «بازداشت میرحسین موسوی» نه‌تنها از قدرت این شوک بزرگ می‌کاهد که چونان ماجرای چوپان دروغ‌گو به سرگیجه‌ی گسترده‌ای در میان مردم دامن می‌زند که آیا این بار خبر راست است یا نه و موج این سرگیجه به انسجام نیم‌بند جنبش را نابود می‌کند. کمک به انتشار چنین شایعه‌ای بی‌تردید به‌ترین کمک به دستگاه قدرت است. این دستگاه به تجزیه‌ و تحلیل واکنش‌ها نیز می‌پردازد و به این ترتیب می‌تواند با سنجش و میزان و عیار واکنش‌ها، اگر روزی لازم دانست که موسوی را بازداشت کند، به‌ترین یا دست‌کم نزدیک‌ترین پاسخ را در آستین داشته باشد، پیش‌بینی‌های درست همآره مهم‌ترین برگ برنده در یک نبرد هستند و ما با اشتباه‌های بچگانه این ابزار را به آسانی در اختیار رقیب سراپا مسلح خود قرار می‌دهیم. فراموش نکنید که وقتی گوش و چشم ما به شنیدن و خواندن خبر «بازداشت میرحسین موسوی» عادت می‌کند، دیگر شگفت‌زده و هیجان‌زده نخواهیم شد و "ابتکار عمل" از دست ما خارج می‌شود. ما با تکرار این شایعه و کمک به پر و بال گرفتن آن، مشت آهنین و هول‌ناک خود را هر بار باز و بسته می‌کنیم تا به این ترتیب تهی شود و از سکه بی‌افتد.
شایعه‌ی اخیر اما روی دیگری هم دارد که من امیدوارم در گمانه‌زنی آن به خطا رفته باشم. پخش شایعه‌ی اخیر «منبع خارجی» داشت و این شگفت‌انگیز است که در میان صدها خبرنگار داخلی و هزاران لینک داخل ایران در کانون روی‌داد‌ها چگونه چنین «خبر» برجسته‌ای رخ می‌‌دهد اما هیچ کس نمی‌فهمد یا نمی‌خواهد آن را «درز» دهد و به یک‌باره خبر سر از وبلاگ و توییتر چند دوست خارج کشور درمی‌آورد؟ من در جایگاهی نیستم که درباره‌ی نیت راستین این دوستان داوری کنم، چه، دست‌کم یک نفر که البته نقش کوچک‌تری و غیرمستقیمی در پخش این شایعه داشت را از سال‌ها پیش می‌شناسم و باور دارم که خبرنگاری قابل و دل‌سوز است. گمانه‌زنی من بازمی‌گردد به کسانی که «داده‌های نادرست» را با «نیتی نادرست» به خورد دوستان دل‌سوخته و پیگیری با نیت پاک داده‌اند. آیا آن‌ها بهره‌ای می‌بردند؟ یک هدف می‌تواند، تحت فشار قرار دادن میرحسین موسوی برای «سخن گفتن» باشد. بسیاری اکنون از نیمه‌سکوت یک هفته‌ی اخیر میرحسین به تنگ آمده‌اند و چه بسا با شکل دادن به چنین شایعه‌ای تصمیم داشتند تا او را ناچار به واکنش کنند. آیا این حق را دارند؟ "خیر"؛ چرا که میرحسین موسوی حق دارد میرحسین موسوی باشد نه یک آمپلی‌فایر قدرتمند که سخنان باب میل ایشان را به گوش دیگران برساند! اگر رییس‌جمهور قانونی ایران، براساس تحلیل و شرایطی در این هفته آرام‌تر گام برداشته، تحت فشار قرار دادن او برای دوپینگ سرعت نه اخلاقی است و نه در راستای سیاست‌ورزی اندیشمندانه و مدرنیزه‌ی انسانی.
این روزها در قبال آن‌چه که بر ایران می‌گذرد، تکاتک ما «مسوولیت» داریم و بیش از هر چیز «مسوولیت خویشتن‌دار بودن برای در کنار هم بودن». بیاییم، برای مدت کوتاهی، ایده‌آل‌ها و مرزبندی‌های ذهنی و جناحی را کنار بگذاریم، به رهبری کاریزمایی که می‌توان او را دوست داشت و یا از او بیزار بود به خاطر "ایران" گردن نهیم و در یک سنگر، جنبش سبز را پیش بریم. خوب است که هر یک درباره‌ی میزان فایده یا زیانی که کارهای روزمره‌ی ما بر این جنبش و آینده‌ی ایران می‌گذارد، کمی بیش‌تر دقت کنیم.